چگونه ثروتمند شوم
برگرفته از کتاب راز نوشته راندا برن.
هر چیزی که ذهن انسان بتواند آن را تصور کند, می تواند آن را به دست آورد.
فیلم راز تغییر بزرگی در زندگی من ایجاد کرد زیرا من زیر دست یک پدر بسیار منفی باف بزرگ شدم که فکر میکرد ثروتمندان سر هم کلاه می گذارند و هر کسی که پولدار است حتماً سرکسی را کلاه گذاشته است. بنابراین من با باورهای غلط بسیاری در مورد پول بزرگ شدم.
باور هایی مانند اینکه پول آدم را خراب میکند, فقط آدم های شرور پولدار هستند و پول علف خرس نیست. یکی از جمله های مورد علاقه پدرم این بود: فکر می کنی من کی هستم؟راکفلر! بنابراین من طوری بار آمدم که فکر میکردم زندگی واقعا سخت است. وقتی با دابلیو کلمنت استون آشنا شدم زندگیم متحول شد.
یک روز او به من گفت: می خوام واسه خودت هدفی تعیین کنید که اونقدر بزرگ باشه که وقتی بهش رسیدی سرت سوت بکشه و بفهمی فقط به خاطر چیزایی که من یادت دادم تونستی به این هدف برسی. آن موقع درآمد سالیانه من ۸۰۰۰ دلار بود. برای همین هم گفتم: می خوام سالی ۱۰۰ هزار دلار درآمد داشته باشم.
البته نمیدانستم که چطور میتوانم درآمدم را به این حد برسانم. هیچ راهکار و احتمالی برای انجام این کار نمیدیدیم اما گفتم: من میخوام این رو اعلام کنم. من قصد دارم این رو باور کنم من میخوام طوری رفتار کنم که انگار الان همچین درآمدی دارم و این پیام رو به هستی بدم.
با تجسم خلاق ثروتمند شویم
یکی از چیزهایی که استون به من یاد داد این بود که هر روز چشمهایم را ببندم و تجسم کنم که به هدفم رسیده ام. من یک چک صد هزار دلاری درست کردم و آن را به سقف اتاقم چسباندم.
صبحها که از خواب بیدار می شدم اولین چیزی که می دیدم این چک بود و یادم می انداخت که هدفم چیست. بعد چشمهایم را میبستم و تجسم میکردم که با صد هزار دلار درآمد سالیانه دارم چطور زندگی میکنم. جالب این که حدود ۳۰ روز هیچ اتفاقی نیفتاد. من هیچ ایده ای برای پیشرفت مالی نداشتم و هیچ کس هم به من دستمزد بیشتری پیشنهاد نکرد.
پس از ۴ هفته ایده ای به ذهنم رسید. من قبلا کتابی نوشته بودم. با خودم گفتم: اگه بتونم ۴۰۰ هزار نسخه از کتاب رو به قیمت هر جلد ۲۵ سنت بفروشم از این کار صد هزار دلار نصیبم میشه.
من این کتاب را نوشته بودم اما قبلاً هرگز چنین ایده ای به ذهنم نرسیده بود.(این یک راز است که وقتی چیزی به او الهام میشود باید به آن اعتماد و عمل کنی). من نمیدانستم چطور میتوانم صد هزار نسخه از کتاب را بفروشم.
تا اینکه چند روز بعد در یک سوپرمارکت مجله نشنال اینکوایرر را دیدم. قبل از آن میلیونها بار آن را دیده بودم ولی همیشه برایم حکم پس زمینه را داشت. اما این بار حکم پیش زمینه را پیدا کرد. و نظرم را جلب کرد. با خودم فکر کردم: اگه خوانندهها بفهمند همچین کتابی چاپ شده حتماً ۱۰۰ هزار نفر اون رو میخرن.
با پشتکار ثروتمند شویم
حدود شش هفته بعد درکالج هانتر در نیویورک برای ۶۰۰ معلم سخنرانی کردم. بعد از سخنرانی یکی از خانمها پیش من آمد و گفت: سخنرانی تون خیلی عالی بود. من می خوام باهاتون مصاحبه کنم.
بزارید کارتم رو بهتون بدم. بعداً فهمیدم که نویسنده هم هست و نوشتههایش را به مجله نشنال اینکوایرر میفروشد. با الهام از برنامه تلویزیونی حیطه طلوع، چاپ یک مقاله در مجله در ذهنم جرقه زد و با خودم گفتم عجب فکری. این مقاله حتما تاثیر گذاره. چاپ مقاله فروش کتاب را بالا برد.
مطلبی که می خواهم بگویم این است که من همه این اتفاقات و از جمله این خانم را به زندگیم جذب کردم. خلاصه من آن سال نتوانستم ۱۰۰ هزار دلار درآمد داشته باشم بلکه ۹۲۳۲۷ دلار در آوردم. اما فکر میکنید ناراحت شدم و گفتم فایده ای نداره! نه. برعکس با خودم گفتم: محشره…
همسرم گفت اگه این روش واسه ۱۰۰ هزار دلار موثر بوده فکر میکنی برای یک میلیون دلار هم کار بکنه؟ من گفتم: نمیدونم. باید امتحان کنم.
ناشر کتاب م بابت حق تالیف اولین کتابم از سری کتابهای سوپ جوجه برای روح به من یک چک یک میلیون دلاری نوشت. توی امضایش هم یک ایموجی خندان کشید چون اولین بار بود که برای نویسندهای موفق چک یک میلیون دلاری میکشید.
حرفی که به همسرم زدم برای این بود که تصمیم گرفته بودم تاثیر به کارگیری قانون جذب را امتحان کنم. ما امتحان کردیم واقعا موثر بود حالا دیگر هر روز از این قانون استفاده میکنم.
گوشه ای از زندگی جک کانفیلد نویسنده سوپ جوجه برای روح
همکار فروش محصولات ما باشید و پورسانت دریافت کنید:
لینک کانال تلگرام ما: jazbesadeh@