در تمام دوران زندگی، ما به عنوان انسانها از قدرت انتخاب برخورداریم. اما چقدر از این قدرت آگاهیم؟ بسیاری از افراد به اشتباه فکر میکنند که احساسات و واکنشهای آنها در برابر رویدادهای زندگی، تحت کنترل آنها نیست. دکتر ویلیام گلاسر در کتاب خود با عنوان تئوری انتخاب، به ما یادآوری میکند که ما به عنوان انسانها قدرت اختیار و انتخاب داریم و میتوانیم با کنترل افکار و رفتار خود، به کیفیت بهتری از زندگی دست یابیم.
۱_ پنج نیاز اساسی انسان
بر اساس تئوری انتخاب، گلاسر پنج نیاز اساسی را شناسایی کرده است که افراد برای ارضای آنها رفتارهای خود را انتخاب میکنند:
- نیاز به بقا و زنده ماندن: این نیاز شامل نیازهای فیزیولوژیکی اولیه مانند غذا، آب، خواب و امنیت است.
- نیاز به تعلق خاطر: انسانها نیاز به ارتباطات اجتماعی و عاطفی دارند؛ این شامل نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن است.
- نیاز به قدرت و صلاحیت: این نیاز به حس موفقیت، احترام و شایستگی مرتبط است.
- نیاز به آزادی: افراد به آزادی و استقلال در تصمیمگیریها و رفتارهای خود نیاز دارند.
- نیاز به تفریح و سرگرمی: نیاز به لذت و تجربههای خوشایند و سرگرمکننده نیز جزء نیازهای مهم انسانی است.
دکتر گلاسر بر این باور است که تمامی رفتارهای ما برای ارضای این نیازها شکل میگیرند. او این رفتارها را شامل چهار مؤلفه میداند: فکر، عمل، احساس و واکنش بدن. در این میان، ما میتوانیم بر «فکر» و «عمل» خود تسلط کامل داشته باشیم، و از طریق کنترل این دو، احساسات و واکنشهای بدن خود را تغییر دهیم. به عبارت دیگر، اگر میخواهید تغییرات مثبت در زندگی خود ایجاد کنید، باید از تغییر رفتار شروع کنید.
۲_ کنترل چهار مؤلفه رفتار
در تئوری انتخاب، گلاسر به چهار مؤلفه اصلی رفتار اشاره میکند:
- فکر: ما میتوانیم افکار خود را کنترل کرده و بهطور آگاهانه آنها را تغییر دهیم.
- عمل: اعمال و رفتارهای ما بر اساس تصمیمات خودمان انتخاب میشوند.
- احساس: احساست ما نتیجه افکار و اعمالی هستند که انتخاب کردهایم. احساسات به طور غیرمستقیم تحت کنترل ما قرار دارند.
- واکنش فیزیولوژیکی: واکنشهای فیزیکی بدن نظیر ضربان قلب، تعریق و تغییرات دیگر بهطور غیرمستقیم تحت تاثیر افکار و اعمال قرار دارند.
۳_ تأثیر انتخاب افکار بر احساسات
گلاسر یکی از اصول کلیدی در تئوری انتخاب را بیان میکند: «اگر میخواهید نگرشتان را تغییر دهید، از تغییر رفتار شروع کنید.» در حقیقت، کنترل افکار و اعمال ما میتواند احساسات و واکنشهای فیزیولوژیکی را تغییر دهد. او مثالی از رانندگی میزند که در آن شخص تنها کنترل دو چرخ جلو (فکر و عمل) را دارد و این کنترل بهطور غیرمستقیم بر چرخهای عقب (احساس و واکنش بدن) تأثیر میگذارد.
۴_ برقراری تعادل در ارضای نیازها
گلاسر تأکید میکند که برای داشتن زندگی شاد و رضایتبخش، باید پنج نیاز اساسی خود را بهطور متعادل ارضا کرد. اگر کسی تمرکز بیشازحد بر یکی از این نیازها بگذارد و به سایر نیازها بیتوجه باشد، ممکن است احساس ناکامی و عدم رضایت کند. به همین دلیل، تعادل در برآوردن نیازها بسیار مهم است.
۵_ مهمترین درس: تمرکز بر “اکنون”
یکی از نکات مهمی که گلاسر به آن اشاره میکند، اهمیت زندگی در حال و اکنون است. بسیاری از افراد وقت زیادی را صرف نگرانی در مورد گذشته یا آینده میکنند، اما این کار نه تنها مفید نیست، بلکه میتواند باعث احساس بیقراری و ناراحتی شود. به گفته گلاسر، باید بر لحظه حال تمرکز کنیم و اجازه ندهیم که افکار ما بهطور مداوم در گذشته یا آینده غوطهور شود.

۶_ توانایی انتخاب واکنشها
یکی از ویژگیهای منحصر بهفرد انسانها توانایی انتخاب واکنشها در برابر رویدادهای زندگی است. گلاسر معتقد است که رویدادهای زندگی بهعنوان اطلاعات بیرونی در نظر گرفته میشوند و انتخاب واکنش ما به آنها یک گزینه اختیاری است. انسانها میتوانند در مواجهه با چالشها یا مشکلات سه واکنش متفاوت از خود نشان دهند:
- واکنش منفی (خشم، افسردگی)
- واکنش مثبت (یادگیری و حل مسئله)
- واکنش خنثی (عدم واکنش و عدم تأثیرگذاری)
۷_ دنیای مطلوب (Quality World)
گلاسر معتقد است که هر فرد دنیای مطلوب خود را در ذهن دارد، که مجموعهای از تصاویر و ایدههاست که به او احساس خوشبختی و رضایت میدهد. برای داشتن زندگی رضایتبخش، باید این دنیای مطلوب را پر از تصاویری مثبت کرد و راههای مختلفی برای برآوردن نیازها و خواستهها پیدا کرد.
۸_ اهمیت روابط انسانی
در نهایت، گلاسر تأکید میکند که کیفیت روابط انسانی یکی از عوامل تعیینکننده کیفیت زندگی است. او میگوید: «کیفیت زندگی ما تا حد زیادی تحت تأثیر کیفیت روابط ما با عزیزان و اطرافیان است.» روابط باکیفیت باعث ایجاد حمایت عاطفی، اعتماد و احساس تعلق خاطر میشود که نقش مهمی در روانشناسی انسان دارد.
۹_ استفاده از تئوری انتخاب در درمان
گلاسر تئوری انتخاب را در زمینه درمانهای روانشناختی بهویژه درمان واقعگرایانه (Reality Therapy) بهکار برد. در درمان واقعگرا، درمانگر از اصول تئوری انتخاب برای کمک به بیمار در شناسایی انتخابهای ناسالم یا منفی استفاده میکند و به او کمک میکند تا رفتارهای مثبت و موثرتر را جایگزین آنها کند. در این فرایند، بیمار بهطور فعال درگیر تغییر رفتار خود میشود و درمانگر نقش راهنما را ایفا میکند.
هدف درمان واقعگرا کمک به افراد برای پذیرش مسئولیت رفتارهایشان و شناخت انتخابهایی است که بر رفتارشان تاثیر دارند. در این روش درمانی، توجه به نیازهای اساسی فرد و تلاش برای برآورده کردن آنها در محیطی سالم و مؤثر اهمیت دارد.
۱۰_ مدیریت روابط و خانواده
گلاسر بهویژه در زمینهی روابط خانوادگی و تربیت فرزندان، به کار بردن تئوری انتخاب را مفید میداند. او معتقد است که بسیاری از مشکلات در روابط خانوادگی ناشی از انتخابهای ناسالم و نادرست اعضای خانواده است. به عنوان مثال، والدین ممکن است در موقعیتهایی که فرزندشان رفتار بدی دارد، بر اساس احساسات خود عمل کنند و به جای انتخاب رفتار منطقی و آموزش مهارتهای اجتماعی به فرزند، از تنبیه استفاده کنند. گلاسر توصیه میکند که والدین باید بهجای اعمال کنترل و فشار، به فرزندان خود کمک کنند تا تصمیمهای آگاهانهتری بگیرند و به آنان نشان دهند که چگونه مسئولیتپذیر و موفقتر باشند.
گلاسر معتقد است که در روابط، بهویژه روابط خانوادگی، کنترل و فشار فقط باعث تنش بیشتر میشود. بهتر است افراد در تعاملات خود با دیگران، بهویژه اعضای خانواده، تمرکز خود را بر درک نیازهای یکدیگر و جلب رضایت از طریق انتخابهای سالم و مسئولانه قرار دهند.
۱۱_ تأثیر تئوری انتخاب بر رهبری و مدیریت
تئوری انتخاب میتواند در حوزههای مدیریتی و رهبری نیز مفید باشد. گلاسر بر این باور است که مدیران و رهبران باید از انتخابهای مثبت و مسئولانه برای هدایت تیمها و کارکنان خود استفاده کنند. بهجای استفاده از تهدید یا دستورات سختگیرانه، مدیران میتوانند فضای بازتری برای انتخابهای کارکنان ایجاد کنند و به آنها فرصتی برای تصمیمگیری و مسئولیتپذیری بدهند.
این رویکرد، بهویژه در دنیای امروز که به سمت خودرهبری و تیمهای مستقل پیش میرود، بسیار مؤثر است. رهبران با تقویت احساس مالکیت و مسئولیت در تیمها، میتوانند انگیزه و بهرهوری را افزایش دهند و همچنین به افراد اجازه دهند که برای رسیدن به اهداف مشترک خود، بهطور مستقل انتخاب کنند.
۱۲_ انتقاد از نظریات قدیمی روانشناسی
ویلیام گلاسر بهطور خاص از دیدگاههای روانشناسی که عوامل بیرونی مانند محیط یا وراثت را عامل اصلی رفتار انسانها میدانند، انتقاد میکند. به نظر او، این نوع نگرشها باعث میشوند که افراد مسئولیت رفتارهای خود را به عوامل خارجی نسبت دهند و از قدرت انتخاب خود غافل شوند. گلاسر بر این باور است که انسانها در نهایت مسئول رفتارهای خود هستند و با پذیرش این مسئولیت میتوانند به تغییرات مثبتی دست یابند.
او تأکید میکند که رفتار انسانها نه ناشی از محیط و نه تحت تأثیر سرنوشت است. بلکه این فرد است که با انتخابهای خود تصمیم میگیرد که چگونه واکنش نشان دهد و در زندگی چه مسیری را انتخاب کند.

۱۳_ اهمیت خودآگاهی و مسئولیتپذیری
یکی از نکات کلیدی در تئوری انتخاب، خودآگاهی است. گلاسر معتقد است که هر فرد باید خود را بشناسد و از انتخابهای خود آگاه باشد. خودآگاهی به افراد کمک میکند تا متوجه شوند که چرا و چگونه به روشهای خاصی رفتار میکنند و آیا این رفتارها مطابق با ارزشها و اهدافشان هستند یا خیر. با این آگاهی، افراد میتوانند بهطور آگاهانه رفتارهای خود را تغییر دهند و به سمت انتخابهایی که بهطور مستقیم با نیازهایشان هماهنگ است، حرکت کنند.
مسئولیتپذیری نیز یکی دیگر از اجزای ضروری در این فرآیند است. گلاسر به افراد توصیه میکند که مسئولیت رفتارهای خود را بپذیرند و از دیگران یا شرایط بهعنوان بهانه برای رفتارهای خود استفاده نکنند. این مسئولیتپذیری نه تنها به خود فرد کمک میکند تا بهتر زندگی کند، بلکه روابط او با دیگران را نیز بهبود میبخشد.
۱۴_ نقد و چالشها
اگرچه تئوری انتخاب دارای تأثیرات مثبت فراوانی در حوزههای مختلف است، برخی منتقدان به محدودیتهای آن اشاره کردهاند. بهویژه در شرایطی که فرد تحت تأثیر عواملی مانند بیماریهای روانی، مشکلات اقتصادی یا فشارهای اجتماعی قرار دارد، ممکن است به راحتی نتواند بهطور کامل مسئولیت رفتارهای خود را بر عهده گیرد یا تمامی نیازهای خود را بهطور متعادل ارضا کند. بهویژه در مواقعی که شرایط محیطی یا اجتماعی فشار زیادی را وارد میآورد، تئوری انتخاب ممکن است قادر نباشد توضیح دهد که چرا افراد در چنین شرایطی انتخابهای ناسالم یا منفی میکنند.
با وجود این، گلاسر و پیروان تئوری او بر این باورند که با آموزش و تمرین مداوم میتوان به فرد کمک کرد تا حتی در شرایط دشوار نیز قدرت انتخاب خود را حفظ کند.
چگونه فکر و عمل بر احساسات تأثیر میگذارند؟
یکی از تمثیلهای جالبی که گلاسر برای توضیح این موضوع استفاده کرده است، مقایسه رفتارهای انسانی با یک اتومبیل است. همانطور که راننده فقط میتواند فرمان اتومبیل را کنترل کند، انسانها نیز تنها بر افکار و اعمال خود تسلط دارند. اگر کنترل این دو را در دست بگیریم، احساسات و واکنشهای بدن به طور خودکار تغییر خواهند کرد. به این ترتیب، وقتی دچار احساسات منفی مثل خشم میشویم، باید بدانیم که این احساسات ناشی از انتخابهای ما در افکار و اعمال هستند و میتوانیم این انتخابها را تغییر دهیم.
تعادل در ارضای نیازها؛ کلید زندگی شادتر
برای رسیدن به رضایت واقعی، گلاسر معتقد است که باید نیازهای پنجگانه خود را به صورت متعادل برآورده کنیم. این تعادل میتواند به شادکامی و رضایت از زندگی منجر شود. به عنوان مثال، اگر فردی تمام توجه خود را معطوف به نیازهای «قدرت» و «آزادی» کند، ممکن است از سایر نیازها مانند «تعلق خاطر» و «تفریح» غافل شود. در نتیجه، این عدم تعادل میتواند به مشکلات روانی و احساسی منجر شود.
تمرکز بر لحظه حال؛ رهایی از گذشته
یکی از درسهای مهم کتاب تئوری انتخاب این است که باید از افکار و احساسات مربوط به گذشته رها شویم. نگرانیهای مربوط به گذشته و آینده، تنها به اضطراب و استرس میافزایند و از لذت بردن از لحظه حال جلوگیری میکنند. گلاسر بر این باور است که تمرکز بر «اکنون» و انتخابهای مؤثر در این لحظه، میتواند به بهبود کیفیت زندگی کمک کند.
واکنشهای ما در برابر رویدادها؛ قدرت انتخابی بینظیر
یکی از بزرگترین موهبتهایی که انسانها دارند، توانایی انتخاب واکنشهای خود به رویدادهای زندگی است. طبق تئوری انتخاب، ما میتوانیم واکنشهای خود را در برابر هر موقعیتی انتخاب کنیم؛ این انتخاب میتواند مثبت، منفی یا خنثی باشد. این انتخابها بر احساسات و کیفیت زندگی ما تأثیر مستقیم دارند.
ساخت دنیای مطلوب؛ چطور به زندگی بهتر دست یابیم؟
دنیای مطلوب، یک مجموعه ذهنی از تصاویر و آرزوهایی است که هر فرد برای زندگی خود دارد. گلاسر توصیه میکند که این تصاویر را با تصاویری مثبت و متنوع پر کنیم تا در هر شرایطی بتوانیم نیازهای خود را برآورده کرده و حس خوشحالی و رضایت را تجربه کنیم. به این ترتیب، انسانها باید دنیای ذهنی خود را از توقعات یکجانبه پرهیز کنند و به دنیای مطلوبی با تصاویری متنوع و منعطف بسازند.
روابط باکیفیت؛ ستون فقرات یک زندگی شاد
در پایان، یکی از اصول مهمی که گلاسر به آن اشاره میکند، اهمیت روابط با کیفیت است. او بر این باور است که کیفیت زندگی ما تا حد زیادی به روابطمان بستگی دارد. تحقیقات نشان میدهند که بسیاری از مشکلات روانی ریشه در روابط نادرست دارند. بنابراین، برای داشتن یک زندگی شاد و باکیفیت، لازم است روابط خود را با عزیزان تقویت کرده و بهبود بخشیم.
جمعبندی
در نهایت، تئوری انتخاب به انسانها این قدرت را میدهد که زندگی خود را بهطور فعال مدیریت کنند. این تئوری بهویژه در زمینههای درمان، روابط بین فردی، تربیت، رهبری و مدیریت بسیار مفید است و به افراد کمک میکند تا بهجای اینکه خود را قربانی شرایط ببینند، قدرت انتخاب و مسئولیتپذیری خود را پذیرفته و از آن برای ایجاد زندگی بهتر بهرهمند شوند.
سوالات متداول
چطور میتوانم رفتارهای خود را تغییر دهم؟
برای تغییر رفتار، باید ابتدا افکار خود را تغییر دهید. با تمرکز بر افکار مثبت و انتخابهای آگاهانه، میتوانید واکنشهای خود را بهبود دهید.
چرا اهمیت زیادی به روابط در کتاب تئوری انتخاب داده شده است؟
روابط با کیفیت، یکی از مؤلفههای کلیدی برای رسیدن به شادکامی است. گلاسر نشان میدهد که مشکلات روانی بسیاری از افراد ریشه در روابط نادرست دارند.
چگونه میتوانم به تعادل در برآورده کردن نیازهایم دست یابم؟
با برنامهریزی هوشمندانه و تلاش برای ارضای نیازهای پنجگانه به صورت متعادل، میتوانید رضایت و شادکامی بیشتری تجربه کنید.
جملات ناب از کتاب تئوری انتخاب
“ما نمیتوانیم از دیگران بخواهیم که احساسات خود را تغییر دهند، تنها میتوانیم انتخابهای خود را تغییر دهیم.”
*****
“انتخابهای ما، نتیجهٔ نیازهای برآورده نشدهای هستند که در درون خود داریم.”
*****
“اگر میخواهید رفتار کسی را تغییر دهید، باید ابتدا انتخابهای خودتان را تغییر دهید.”
*****
“ما در واقع تنها مسئول رفتار خودمان هستیم، نه شرایط و نه دیگران.”
*****
“قدرت انتخاب تنها در دستان خود ماست، هیچچیز بیرونی نمیتواند آن را از ما بگیرد.”
*****
“سعی کنید نیازی را که در درونتان احساس میکنید به روشهای سالم و مسئولانه برآورده کنید.”
*****
“در روابط، اگر میخواهید تغییر ایجاد کنید، باید به جای کنترل، انتخابهای فرد مقابل را در نظر بگیرید.”
*****
“ما میتوانیم به کسی بگوییم که چه کند، اما نمیتوانیم به او بگوییم که چه حسی باید داشته باشد.”
*****
“نیازهای اصلی ما در زندگی نمیتوانند به وسیلهٔ دیگران تأمین شوند، بلکه باید خودمان آنها را مدیریت کنیم.”
*****
“آزادی واقعی در این است که مسئولیت انتخابهای خود را به دوش بکشیم.”