قانون تابش و جاذبه مهمترین فاکتور موفقیت. یک جمله عالی در مورد آدمها هست که جای تامل و تفکر بیشتری دارد.شما شبیه پنج نفری میشوید که با آنها دوست هستید. همین الان به خودتان، موقعیتتان و زندگیتان بیاندیشید.
دوستان شما چه اشخاصی هستند؟ اگر به وضع مالی اخلاقی و سایر خصوصیات دوستان خود نگاه کنید، خود نیز دقیقاً مانند همانها هستی. نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر. اگر فکر میکنیم متفاوت هستیم باید بدانیم که اشتباه می کنیم. به قول شاعر بزرگ سعدی شیرین گفتار: تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی.
به زبان ساده این ضرب المثل به اهمیت انتخاب دوست اشاره میکند. اما چگونه است که انسان از اطرافیان خود تاثیر میپذیرد؟ و یا اگر شخصی هم اکنون مسیر درستی در زندگی انتخاب نکرده و در واقع در مسیر درستی قرار ندارد، آیا برای وی راه برگشتی وجود دارد؟ خبر خوب این است که در هر لحظه که اراده کنید میتوانید مسیر جدیدی را در زندگی در پیش بگیرید. شما میتوانید سرنوشت خود را تغییر دهید. به امروز خود نگاه کنید. در چه نقطهای از موفقیت قرار دارید؟ در این مقاله قانون تابش و جاذبه مهمترین فاکتور موفقیت را بررسی میکنیم.
قانون تابش و جاذبه
وضعیت فعلی زندگی شما، نتیجه افکار و احساسات گذشته شما است. انسان موجودی ارتعاشی است. زبان کائنات و جهان هستی هم ارتعاش و احساس است. جهان هستی زبان دیگری را نمی فهمد. هم اکنون در هر نقطهای از زندگی قرار دارید، این نتیجه ارتعاش و احساسات گذشته شما است اگر از لحاظ مالی اوضاع ناامیدکنندهای دارید معنی آن این است که ارتعاشات مالی شما در گذشته اشتباه بوده است.
قانون ارتعاش
اگر از لحاظ سلامتی وضعیت مناسبی ندارید به این معنا است که ارتعاش سلامتی شما نامناسب بوده است. شما میتوانید در هر لحظه با تغییر این ارتعاشات شرایط آینده را به سود خود برگردانید اما موضوع به همین سادگی هم نیست. شما باید آگاهی خود را در این زمینه بالا ببرید وقتی آگاهی شما بالا رفت و قوانین جهان هستی را شناختید، درک کردید و آن ها را انجام دادید پلهها را یکی پس از دیگری بالا میروید.
جالب این قضیه این است که این اتفاقات به صورت ناخودآگاه میافتد. این قوانین فیزیکی نیستند قوانین جهان هستی کاملاً درونی هستند. امروزه با گسترش علم و تکنولوژی آن هم با سرعت خیلی زیاد انسانها از ابعاد داخلی خود فاصله گرفتهاند و این فاصله هر روز بیشتر و بیشتر میشود. و این اصلا خوب نیست. برای ثروتمند شدن، رسیدن به سلامتی و آرامش ما باید به درون خود برگردیم.
چگونه به درون خود برگردیم؟
وقتی میگوییم باید به درون خود برگردیم به این معنی نیست که در عمل، لازم نیست هیچ کاری انجام دهیم. این دو با هم منافات ندارند و در واقع همدیگر را تکمیل میکنند. به عنوان مثال شخصی، در درون خود هر روز به یک بیماری خطرناک فکر میکند. و از روزی میترسد که مبادا به آن بیماری دچار شود. از سوی دیگر در بعد فیزیکی دائم در حال ورزش و پیاده روی میباشد.
اتفاقی که میافتد این است که این شخص به آن بیماری دچار خواهد شد. زیرا قدرت فکر و ذهن بیشتر است. و جهان هستی فقط زبان احساس را میفهمد. این شخص با فکر کردن به آن بیماری نوعی از احساس بد را در خود به وجود می آورد. و این احساس بد بالاخره کار خودش را انجام میدهد. اینجا است که قانون تابش و جاذبه مهمترین فاکتور موفقیت خود را نشان میدهد.
انسانها سه دسته هستند:
دسته اول: اشخاصی هستند که کاملاً در بعد فیزیکی زندگی میکنند این افراد هیچ گونه آگاهی از قوانین جهان هستی ندارند. اکثریت جامعه در این گروه قرار دارند. این دسته از افراد نه از لحاظ مالی خوب عمل میکنند، نه از لحاظ سلامتی در وضعیت مناسبی قرار دارند. آنها یک زندگی کاملا معمولی دارند. آنها به هیچ عنوان از شغل خود راضی نیستند. نمیتوانند خیلی به سفر بروند چون نه وقت آن را دارند و نه پولش را دارند. این گروه، اشخاصی هستند که فقط به فکر کار کردن هستند. آن هم کاری که دوست ندارند. و این عمر گرانمایه به این شکل سپری می شود.
دسته دوم: گروه بعدی از انسان ها کسانی هستند که از مرتبه بالاتری به زندگی نگاه میکنند آنها از قوانین ذهن آگاهی دارند. این افراد میدانند که اندیشههای آنها زندگی آنها را میسازد. این گروه می دانند که از کوزه همان برون تراود که در اوست. تعداد این افراد در مقایسه با دسته اول بسیار کمتر است. خود همین افراد هم به دستههای مختلفی تقسیم میشوند. عدهای از آنها فقط از کارکرد ذهن اطلاع دارند، در حالی که هیچ ارادهای بر تمرین کردن و انجام تکنیکهای مربوط به ذهن ندارند.
آنها میدانند که برای رسیدن به خواسته خود باید اول آن را در ذهن خود تجسم کنند. و این تجسم باید همراه احساس باشد این افراد تفاوت تجسم و تخیل را میدانند اما موضوع این است که زمانی را برای انجام این تکنیکها در نظر نمیگیرند. این دسته از افراد فقط اطلاعات خوبی دارند. زندگی این افراد هم تعریفی ندارد. اما عدهای دیگر قوانین ذهن را یاد گرفتهاند و آنها را نیز در زندگی خود به کار میگیرند.
با تجسم به خلق رویاهای خود بپردازید
آنها هر شب با تجسم رویاهای خود میخوابند. و با تجسم دوباره آن بیدار می شوند. این افراد مدام در حال برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه خود هستند. زمانی که ناخودآگاه، باور های درست را در خود ثبت کند خیلی زود این باور در بیرون هم خود را نشان میدهد و نمود خارجی پیدا میکند. مثلاً شخصی را در نظر بگیرید که قصد دارد یک ماشین بخرد. این شخص با تجسم و احساس خوب خود را مشاهده میکند که به آرزوی خود دست یافته است.
اهمیت برنامهریزی ناخودآگاه
موضوع این است که در این بین خودآگاه این شخص، واقعیت های جامعه را میبیند و خرید این ماشین را غیر ممکن میداند. این باور قلبی آن شخص است. اما او با فراخوانی ذهنی در حال برنامه ریزی مجدد ناخودآگاه خویش است این پروسه برای افراد مختلف زمانهای مختلفی طول میکشد. زمانی که ناخودآگاه فرد مجدد برنامه ریزی شد و باور جدیدی در وی ایجاد گردد، آن زمان شخص به سمت خواسته خود هدایت خواهد شد.
مثلاً راهی به وی گفته خواهد شد، و او با انجام کاری به راحتی به هدف خود خواهد رسید پس قسمت اعظم تحقق خواسته درونی است. در واقع کمی بیش از ۹۹.۹ درصد در رسیدن به خواستهها، کار درونی است و تنها یک دهم درصد آن انجام یک کار فیزیکی است. پس با درک قوانین جهان هستی شما می توانید به راحتی به اهداف خود برسید.
آیا ثروت خوشبختی میآورد؟
اما موضوع مهم این است که آیا شخصی که ثروت دارد و از سلامتی هم برخوردار است آیا احساس خوشبختی هم میکند؟ آیا این فرد احساس سعادتمندی میکند؟ اینجاست که به دسته سوم انسانها میرسیم.
دسته سوم: یعنی اشخاصی که به معنویت اعتقاد دارند. البته منظور من از معنویت الزاماً مقید بودن به یک دین و مذهب خاص نیست. همان طوری که میدانید دین و مذهب محصور شدهاند به مرزها. هر کشوری یک دین خاص دارد و مقدسات ویژهای دارد. آیین و روشهای بخصوصی دارند. ما به عنوان انسان نمیتوانیم مذهب خود را برتر از کیش دیگران بدانیم و دیگران را به راحتی قضاوت کنیم.
مذاهب و آیین ها مانند شاخ و برگهای یک درخت هستند که به یک ریشه ختم میشوند و آن ریشه را به نامهای مختلف میشناسند من دوست دارم اسم این ریشه را خدا بنامم. بنابراین وقتی از معنویت میگویم، منظورم رسیدن به خدا است. آغوش خدا همیشه برای بندگانش باز است. هر زمانی که ما اراده کنیم خداوند منتظر ماست. خداوند قسمتی از روح خود را در بدن ما انسانها دمیده است. و جایگاه این روح در قلب ما است.
تمرینی برای بیدار کردن روح
در اینجا یک تمرین ساده به شما معرفی میکنیم، که با تکرار آن میتوانید روح خود را بیدار نمایید. و به معنویت برسید. این تمرین شامل چهار سوال است. صبحها هنگامی که از خواب بیدار میشوید این چهار سوال را از خود بپرسید. روزهای نخست احتمالا چیزی به ذهنتان خطور نمیکند. اما آرام آرام و با تکرار این سوالات، جوابهایی به شما خواهد رسید. به مرور زمان این سوالات شما را به سمت رسالتتان هدایت میکند.
سوال اول: من کی هستم؟
سوال اول جواب ثابتی دارد. با توجه به توضیحات بالا، شما باید بدانید که هم اکنون ما انسانهای معنوی و الهی هستیم که یک جسم و ذهن دارد. پس جواب سوال اول این است: من یک موجود معنوی هستم.
سوال دوم: من کجا هستم؟
در هر مکان جدیدی که قرار گرفتید، این سوال را از خود بپرسید.
سوال سوم: اینجا چکار میکنم؟
به خودتان پاسخ دهید، که چرا در این مکان جدید قرار دارید.
سوال چهارم: در این لحظه و در همین مکان باید چکار کنم؟
پاسخ سه سوال بعدی میتواند در هر ساعت متفاوت باشد. هدف از طرح این سوالات این است که روح شما به تکاپو بیفتد. روح شما بیدار میشود، و به دنبال جوابهای الهی خواهد گشت. روح، در این حالت رسالت شما را به شما یادآوری میکند. و اینچنین شما به سمت معنویت قدم بر خواهید داشت. و به این شکل در مدار تکامل قرار میگیرید.
خداوند با قلب ما سخن میگوید
خداوند از طریق همین بعد از وجود ما، با ما سخن میگوید این دسته از انسان ها که از طریق معنویات زندگی میکنند انسانهای سعادتمندی هستند. فرقی ندارد ثروتمند باشند یا فقیر. آنها با تمام وجود خوشبختی را حس میکنند. این افراد به همه خواستههای خود میرسند.
یک ضرب المثل معروف هست که: کار خوبه خدا درست کنه. و این جمله چقدر زیباست. قوانین معنویت با قوانین ذهن مقداری متفاوت است. ایدهها و برنامههای خداوند برای انسان به مراتب بهتر از ایدهها و هدفگذاریهای خود شخص است.
تلاش شما باید این باشد که به این سطح برسید یعنی به سطحی که فقط برنامه های خداوند را اجرا کنید. اما موضوع این است که ما چطور میتوانیم بفهمیم برنامهای که به ذهن ما میرسد از طرف خداوند است یا یک فکر گذرا است که با توجه به منطقمان احساس میکنیم اجرای آن برنامه و فکر به پیشرفت ما کمک میکند؟
اینجاست که با اجرای قوانین معنویت و تمرین این قوانین میتوانید خالص را از ناخالص تشخیص دهید. ما در مقالات آینده راجع به تک تک این مسائل صحبت خواهیم کرد. اما موضوعی که بسیار اهمیت دارد این است که شما باید به توانگری برسید. شما زاده شدهاید که توانگر باشید شما باید ثروتمند باشید. این برخلاف باوری است که جامعه و فرهنگ در ذهن ما القا کرده است.
در فقر هیچ فضیلتی نیست
مثلاً عده ای از یوگی های قدیم و حتی حال حاضر در هندوستان با اینکه در بالاترین سطح معنویات زندگی میکنند و هر روز ۱۵ ساعت به نیروی کائنات وصل هستند و احساس خوب را تجربه میکنند، اما آنها بر این باورند که مادیات باعث میشود که انسان از یاد خدا غافل شود. آنها حتی تارک دنیا می شوند. ازدواج نمیکنند و در هیچ بخشی از جامعه مسئولیتی قبول نمیکنند. این بر خلاف قانون سعادت است.
شما فرض کنید تمام انسان ها از امروز تصمیم بگیرند به این شیوه زندگی کنند. چه اتفاقی میافتد؟ قطع به یقین طی دهههای آینده نسل بشر منقرض میشود. شما باید بدانید در فقر هیچ گونه فضیلتی وجود ندارد.فقر فقط بدبختی با خود دارد. برعکس در ثروت و توانگری بهترین نوع معنویات وجود دارد.
پس لازم است که شما یاد بگیرید که توانگر شوید. توانگری را پیشه خود کنید. شما باید دائم در حال پیشرفت باشید. مانند آب روان باشید یک برکه به زودی میگندد.
قوانین این توانگری بسیار ساده هستند. با اندیشه خود و با قلب خود آنها را بپذیرید و تمرین کنید. به زودی به یک شخص توانگر تبدیل میشوید شما هدایت خواهید شد. به مسیرهایی هدایت میشوید که خداوند برایتان در نظر گرفته است و آنجا نقطهای است که به سعادت خواهید رسید.
نیروی اندیشه میتواند شکست یا موفقیت شما را رقم بزند اگر نیروی اندیشه را در مسیر درست هدایت کنید، کلیدی به نام سعادت را به دست خواهید آورد.
جیمز آلن فیلسوف نامدار می گوید:
انسان با اندیشههایش کلید اوضاع و شرایط را میچرخاند، و همه عوامل تحول و تجدید حیات، برای اینکه آنچه را ارائه میکند، از خویش بسازد، پیشاپیش درون خود اوست. پس بدانید ثروت، سلامت و سعادت همین الان هم به صورت بالقوه در درون شما وجود دارد.
جیمز آلن در کتاب تو همانی که میاندیشی چه قشنگ گفته است: همه عوامل تحول و تجدید حیات منتظرند، که شما با کمک نیروی اندیشه به فعل در آورید. این راز بزرگی است، و وقتی شما آن را درک کنید مسیرهای جدیدی برایتان باز خواهد شد. درهای جدیدی به رویتان گشوده خواهد شد.
جمعبندی
اولین قانون توانگری قانون تابش و جاذبه نام دارد. این قانون اصلیترین راز تحقق خواستهها است. این قانون مانند قوانین ریاضی و فیزیک دقیق عمل میکند. کتابهای مقدس از این قانون تحت عنوان کاشتن و درو کردن تعبیر میکنند. دانشمندان آن را قانون عمل و عکس العمل میگویند.
این قانون قانون عرضه و تقاضا است. امرسون آن را قانون قانونها میخواند و آن را قانون جبران و تلافی تعبیر میکند. این را بدانید که هر چیزی را که به صورت اندیشه کلام و تصاویر ذهنی از خود به بیرون بفرستید همان یا شبیه آن به زندگی شما برمیگردد. اگر شما به چیزی نمی رسید به دلیل آن است که چیزی هم ارسال نکردهاید در واقع بهتر بگوییم در ازای هیچ، نمیتوانیم چیزی دریافت کنیم.
ترتیب خواندن مقالات